دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

پائیز :):

شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۱۷ ب.ظ

خب منم بگم دق نکنم...

من از وقتی اول دبستان رفتم تا وقتی سوم دبیرستان رفتم عاشق اول مهر بودم. تمام شهریورم به انتظار شروع مهر می‌گذشت... و فقط از اول مهر پیش‌دانشگاهی تا سال آخر دانشجوییم بود که اول مهرو دوست نداشتم :/

مدرسه رو یه سری سالها دوست داشتم یه سری سالها دوست نداشتم یه سری سالها هم برام خاکستری بود.

جهنمی‌هاش پیش دبستانی و پیش‌دانشگاهی بودن فکر کنم. حتی چهارم دبستانم و دوم راهنماییم هم به پای این دو سال نمی‌رسیدن!

دانشگاه هم کلهم اجمعین بد بد بد بود. که البته بدی از دانشگاه نبود، به من بد گذشت. بگذریم که جو بچه‌ها هم خیلی خرخونی و خشک بود و منم که کلا یخم صد سال طول میکشه آب بشه، توی همچون محیطی بیشترتر حتی یخ زدم. در این حد که یه دوستی حتی یه مرحله عمیق‌تر از سطح هم نساختم متاسفانه.

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی