پست هفت بیجار!
یک . میخوام یه قرار دیگه با خودم بذارم، اینکه هر روز یه پست بذارم. حتی اگه شده یه جمله!
دو . به مناسبت خرید هندزفری جدید رفتم یه عالمه آهنگ دانلود کردم.
سه . امشب حس یه گوسفندو داشتم که با پای خودش رفته توی کشتارگاه گوسفندا و منتظر نشسته تا قصابا براش تصمیم بگیرن که زنده بمونه یا بمیره.
چهار . بالاخره ماه رمضون عزیزم رسید که متاسفانه تنها نقطه اتصال من با خداست. البته اگر هنوز هم متصل باشم... :(
پنج . امروز یه آقای روحانیای توی تلویزیون درباره آمادگی برای رمضان میگفت. لا به لای حرفاش گفت که خدا فقط از سه گروه مایوس شده... دایمالخمرها، اونایی که دچار عاق والدین شدن و اونایی که قطع صله رحم کردن. دومی و سومی قابل درک بود ولی اولی رو هرچی فکر کردم نفهمیدم چرا ؟؟
شش . امیدوارم امیدوارم امیدوارم خدا از منِ سیاه و کثیف، ناامید نشده باشه ...
هفت . سالها با تمام دنیا لج کردم و حالا احساس میکنم بیشتر از همه با خودم لج کردم!
- ۹۶/۰۳/۰۵