...
چند وقت پیشا توی مترو بودم که یه خانوم اومد یه برگه نظرسنجی داد که پر کنم و پر کنیم. داشت اطلاعات آماری جمع میکرد برای پایاننامهش. فکر کنم یه جورایی میخواست جو سیاسی مردم در زمان انتخابات مجلس و مجلس خبرگان که سال ۹۴ برگزار شد رو بفهمه. و مثلا بدونه به چه رسانههایی بیشتر اعتماد کردیم توی اون فضا و به چه حزبی بیشتر اعتماد داشتیم و چقدر به عنوان یه شهروند ایرانی فعال بودیم تو زمینه انتخابات کشورمون. و این فعال بودن به معنی فقط و فقط رای دادن نیست، بلکه بحث با دیگران بر سر نامزدهایی که میخوایم بهشون رای بدیم و دنبال کردن رسانههای مختلف(مختلف!!) و آگاهی درباره نامزدها و غیره هست.
و من وقتی برگه هام رو پر کردم به این نتیجه رسیدم که در عرصهی سیاست سیبزمینی ای بیش نیستم! و اصلا خجالت کشیدم برگمو بدم به اون خانومه!!! در این حد!!!!
انتخابات ریاست جمهوری دوره گذشته رو هم یادمه که اصلا حال و حوصله انتخابات نداشتم! الآنم راستش حال و حوصله ندارم. حس میکنم بیشتر به خاطر اینم حوصلهی بحث کردن با کسی درباره انتخابات رو ندارم و نداشتم چون خودم رو میشناسم و میدونم که حداقل توی این زمینه سواد کافی رو ندارم و معتقدم توی محیطِ زیادی ایزولهای بودم و احتمال میره حرفای فضایی هم بزنم!!! و در ادامهی سیب زمینی بودن حال بیرون اومدن از فضای مثلا ایزولهام رو هم ندارم چون اصلا حال و حوصلهی خودم رو هم ندارم!
خلاصه اینا رو هم نگفتم که بگم افتخار میکنم به خودم که فلانم چون خجالتآوره و اینا رو هم نگفتم که بقیه بخونن و بگن وای وای ببین چقد فلانه و بعد به خودشون افتخار کنن! کلا میخواستم بگم از این آدمایی که بدون هیچ تحقیقی و صرفا دیدن چند تا شبکه تلویزیونی و غیر تلویزیونی و خوندن چندتا مطلب تو اینترنت، حرف الکی میزنن هم خوشم نمیاد. سیب زمینی بودن و در خفا رای دادن بهتر از چرت و پرت الکی گفتنه! والا!!!
پ ن : خواستم تا جو کشور زیادی سیاسی نشده بگم.
پ ن : شایدم دیدگاهم برمیگرده به ایدهآل گرا بودنم :|
پ ن : فکر کنم یه کم بی اعصاب نوشتم!!! خلاصه ببخشید :دی
- ۹۶/۰۱/۱۶