علاقههای خصوصی غمانگیز!!!
اومدم بگم که در ادامهی این پست که گفته بودم کارهای داریوش آذر رو خیلی دوست دارم، میخوام بگم که در یک پله پایینتر آهنگهای اشکان خطیبی رو هم دوست دارم. و به همون میزان پیگیر کارهاش هستم.
بعد با خودم فکر کردم چرا کسی که داره این پست رو میخونه باید مجبور باشه صرفا درمورد علاقهی من به یکی دو تا خواننده بخونه. چرا اصلا باید بدونه؟ چه اهمیتی داره واقعا؟ خب این آهنگها رو دوست دارم که دوست دارم، چرا باید بیام بگم؟ چرا باید کسی بدونه؟
فعلا یک جواب براش پیدا کردم. میدونی من وقتی از انجام کاری یا تجربهای به وجد میام، از دیدن فیلمی یا برنامهای، گوش دادن به آهنگی، چشیدن مزهای و هر تجربهی دیگهای، دوست دارم اون رو به حداقل یک نفر بگم و این شوق رو توی یه نفر دیگه ایجاد کنم. وقتی اولین نفر ذوقی نشون نده میرم سراغ نفر دوم. بعد نفر سوم و اینقدر میرم جلو که یا نا امید بشم یا ذوقم بپره یا یه نفر پیدا بشه که همراه با من ذوق کنه.
البته خییییلی کم پیش اومده که گفتن این موضوع به بیشتر از دو سه نفر کشیده بشه. معمولا یه جایی همون اولهای کار ذوقم کور شده.
حالا من آهنگهای این دو نفر رو به ویژه داریوش آذر رو خیلی دوست دارم. و به نفر اول و دوم و چندم که گفتم عکسالعملی ندیدم که به کنار، ذوقم هم کور نشد باز هم به کنار، همچنان دلم میخواست به همه عالم و آدم بگم. وبلاگ برای من انگار نقطه انتهاست. اینجا انگار اون حس ذوق کنندگیم ارضا میشه. همین که میام سه خط مینویسم و میگم من آهنگهای داریوش آذر رو دوست دارم، ذوقم ارضا میشه و تموم میشه.
و البته جواب دوم به سوالهای اول پست میتونه این باشه که من تقریبا سلیقه کاملا متفاوتی نسبت به اطرافیانم دارم. این اطرافیان در حال حاضر خانواده، فامیل و چند دوست هستند. و عملا پیشنهادهام با هیچ استقبالی روبهرو نمیشه. پس چرا نیام به وبلاگم بگم که سلیقهش کاملا با من تطابق داره؟
- ۹۶/۰۱/۰۳