یادم نمیاد اینو اینجا نوشته بودم یا نه. بعد از مدتها که خونه کثیف بود چند وقت پیش تمیزش کردم. یه روتین آسانگیرانه هم گذاشتم و مدتی تمیزی خونه رو حفظ کردم. اما زندگی اونطور که دلم میخواست پیش نرفت و تمیزی خونه شد اولویت آخر و دوباره کثیف شد و کثیف موند.
امروز اینها زیر دوش به ذهنم رسید. که این خونه با اینکه تمیز نیست اما من توش راحتم. خوشیهای ریزی توش برای خودم ساختم. مثل شبا دوش آب سرد گرفتن و خنک شدن تو این گرما. مثل کولرو تا صبح روشن گذاشتن. مثل خوابیدن بدون رویه و پتو و راحت بودن. مثل نوشیدنی های عزیزم که به محض هوس کردن برای خودم درست میکنم. مثل تنقلات مخصوص به خودم که توی یخچال فریزر برای خودم درست کردم. مثل تختم و لباسهام که همیشه تمیز و خوشبو نگشهون میدارم. مثل موقعیتهای آشپزی که برای خودم ایجاد میکنم و تمام خوراکی ها و غذاهای خوشمزهای که میخورمشون. خوشیهایی که فقط اینجا دارمشون. نه هیچ جای دیگهای.
حتی زندگی جهنمی و پر از اضطراب هم توی این چهار دیواری کنار اومدن باهاش و تحملش راحتتره برام. خالصانه احساساتم رو توی این خونه تجربه میکنم. میبینمشون. باهاشون میمونم. سرکوبشون نمیکنم و تغییر شکلشون نمیدم. حتی اگه احساسات خوشایندی نباشن.
اینجا راحتتر میخوابم. راحتتر بیخواب میشم. راحتتر از خواب بیدار میشم و راحتتر تا لنگ ظهر میخوابم. اینجا من منم.
- ۱ نظر
- ۲۲ مرداد ۰۳ ، ۰۱:۰۵