دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

۲۳ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

کتابه هم تموم شد و من حالا با این حال توی خلا تموم شدن این کتاب هم گیر کردم.


+ و از بدی‌های ebook خوندن اینه که داری می‌خونی و ورق میزنی و یهو می‌بینی که تموم شده!!! اینقدر یهوییه که درد داره، دردشم بیشتر از وقتیه که داری میری و با مغز میخوری تو دیوار!

از بوی دود خسته شدم. 

حتی دود غلیظ هم نه، همین دود معمولی‌ای که از اگزوزا بیرون میاد.

از بوی عرق خسته شدم، بوی عرق تند تموم نشدنیِ آدما.

از بوی ترش اون خوشبو کننده هوا خسته شدم.

از این بوها خسته شدم، و خسته شدن با نفرت و لذت فرق داره، چون خسته شدنه!


بذار برات مثال بزنم، همونطور که خاطرات اون دوره از زندگیم بوی کافور میدادن، خاطرات این دوره هم دارن بوی دود و عرق تند و خوشبو کننده هوا می‌گیرن. همین.


و این بوها رو حتی بوی شکلات کاکائویی هم نمیتونه بشوره ببره.

فراموش نکنی خودتو...

هدفاتو...

رویاهاتو...

فراموش نکنی یه وقت!

محکم بگیر!

نیوفتی!

سفت و محکم بگیر و برو بالا...

میتونی ؛)