دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

۱۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

خدایا من می‌دونم تو هستی. چون اگه نبودی هییییچ امیدی نمی‌موند برام. چطوری درک کنم بودنت رو. کنارم بودنت رو. کنارم هستی؟ چطور ببینمت؟ خدایا دلم می‌خواد تنها امیدم باشی. دلم می‌خواد با تمام وجود درک و لمست کنم. درک و لمس... جایزه نه. همین که بفهممت. خدایا دلم می‌خواد بتونم با تمام وجود بت اعتماد کنم. با تمام وجود بت توکل کنم. بت تکیه کنم. با تمام وجود محبتت رو جذب کنم. نمیخوام هیچ هدف دیگه‌ای جز تو داشته باشم.


اصلا لیاقت دارم؟ کمکم میکنی؟ راه چیه؟ میگی؟ دستمو می‌گیری؟ می‌بینی منو؟



فیلم مرثیه‌ای بر یک رویا۱، فیلمی برای له شدن و فرو رفتن در خود و له شدن بیشتر...

آدمایی که اعتیاد دارن خیلی گناه دارن... هیچکدوم خودشون تباهی رو انتخاب نکردن.


1 Requiem for a dream

یه سوال از اونایی که فیلم اکس‌ماشینا رو دیدن...

اوایل فیلم، همونجایی که تازه سازنده ربات و صاحب شرکت توی فیلم میاد، سبزه عیدو دیدین روی طاقچه‌اش؟؟ :|